خیلی وقته باکسی درد دل نکردم
چقدر پراز حرفم...
دست نوشته های جسته گریخته من...
برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 130 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:00
اردیبهشت امسال چقدر اردیبهشت بود
سفر رفتم
باغچه بیل زدم
علف هَرزارو کندم
به گلا و درختای زردآلو و انگور آب دادم
سبزی کاشتم
آسمون آبیو زیاد تا زیاد دیدم
ستاره هارو دیدم
بیابون رفتم
دشت رفتم
عکاسی کردم
دشت شقایق رفتم
گندمزار
جاده
رعد و برق و بارون چقدر دیدم
بوی نم خاک
بوی اقاقی
.
.
.
عمیق شدم
مثل گذشته ها
دست نوشته های جسته گریخته من...
برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:00
یک روز
درحوالی سی سالگی
حین گردگیری خاطراتت
همانطور که داری «دوستت دارم»های تلنبار شده را کنار میزنی،
از پس «باتو میمانم»هایی قراضه،
پشت خروار «بی تو میمیرم»های آن جنازههای زنده،
یک «کجایی؟» خالی خاک گرفته
از کنج بیست سالگی
چشمت را میگیرد
قلبت را میلرزاند
و دلت
از ته دلش
یکی از آن اتفاقها میخواهد
اتفاقی که باتمام وجود هم هولش بدهی،
دیگر نمی افتد!
.
.
از کتاب «دوستت دارم هایی که نگفتم» اثر اینجانب
دست نوشته های جسته گریخته من...
برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 145 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:00
یاالله
سامنو علیکم
عرضم به خدمتتون که پس پریروز تولدم بود
بیاید یکم تبریک بگید دلشاد شم
(خیل جمعیت به سمت بخش نظرات هجوم آورده و بلاگفا به علت ترافیک بالا امروز دوشنبه عید قربان را نیز روز کاری اعلام میکند)
وی نظرات تایید نشده را باز کرده و از میان انبوه پیامها، فقط یکی دوتا را تایید مینماید
وی خسته است ...
دست نوشته های جسته گریخته من...
برچسب : نویسنده : mfranklya بازدید : 119 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:00